.

.

گفتگوی خداوند و بنده

 بنده از خدا پرسید :

چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد ؟

خدا پاسخ داد : کودکی شان .این که از کودکی شان زود خسته می شوند و عجله دارند تا بزرگ 

شوند،  بعد دوباره پس از مدتی آرزو می کنند که ای کاش کودک بودند .

این که سلامت خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد از مدتی دوباره پول هایشان را می دهند تا  سلامت خود را به دست آورند .

این که با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند. بنا براین نه در حال زندگی میکنند و نه در آینده.

این که به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .

پس از خداوند پرسید : در مقام پروردگار می خواهی بنده هایت کدام درس های زندگی را بیاموزند ؟

خداوند گفت :

بیاموزند که نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد، تنها کاری که می توانند بکنند این است که  خودشان او را دوست بدارند .

بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم هایی عمیق در قلب کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم، اما سال ها طول می کشد تا این زخم ها را التیام بخشیم .

بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که به کمترین ها نیازمند است .

بیاموزند انسان هایی هستند که ما را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان رابیان کنند .

بیاموزند که دو نفر می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند اما به همان یک نقطه دو دید مختلف داشته باشند .

بیاموزند کافی نیست که فقط دیگران را ببخشند بلکه باید بتوانند خود را نیز ببخشند .

پس بنده بار دیگر از خداوند پرسید :

آیا چیز دیگری هست که دوست دارید بنده هایتان بدانند ؟

و خداوند فرمود :

 فقط این که بدانند که من هستم ... همیشه و همه جا .

نظرات 5 + ارسال نظر
الی پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ب.ظ http://jijibaghuli.blogsky.com/

من از ته دل ایمان دارم خدا نزدیکه.باعث میشه کمتر بترسم ...

منصور پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:26 ب.ظ http://zededokhtar.persianblog.ir

سلام عسل جون
معذرت میخوام که نمیتونم تندتند سر بزنم اخه میدونی خوشبختانه یا بدبختانه من در حال گذراندن دوره مقدس خدمت سربازی هستم واسه همینه که دیر سر میزنمولی دوست دارم که شما بی وفایی نکنید تندتند سر بزنی هر چند نمیتونم اپ کنم به همین زودی خدمتم تموم میکنم و بیشتر سر میزنم فعلا بای

یک دانشجو پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:10 ب.ظ http://1daneshjoo.blogsky.com

هوم ؟!!! من که پاک ِ پاکم ، شما به فکر خودتون باشید

پاک پاک؟؟ بالا خونه منظورته!

گربه تنها جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ http://devil-angel.blogsky.com

قشنگ بود ... ممنون
ولی شما این قالب ها را از کجا میارید ... منم میخوام دنبال تصویر یه آدمکی میگشتم که داره عر میزنه پیدا نکردم به همین گریه خالی قناعت کردم

محمد شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ http://migam.blogsky.com

ایول خیلی قشنگ بود آخه عین حقیقت بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد