.

.

یا قمر بنی هاشم

 عباس به آب نگریست .در آب ،حسین بود. موج ها در حرکت خویش ، حسین می نگاشتند .صدای موج ، حسین بود. به خویش برگشت و در خویش جز حسین ندید و ... حسین تشنه بود . 

آب بنوش عباس! 

آب خنک و گوارا و زلال با عباس سخن می گفت . دست رشید عباس در آب رفت.نوازش آب با دستهای تشنه و جان تشنه تر چه می کند.قطره های عزیز از کف می چکید. آب را بالا آورد تا فضای دهان رسید. نسیم خنک آب چهره ی عباس را می نواخت . 

ساقی بنوش ، گوارایت باد. 

باز در موج ها ولوله افتاد. حسین ،‌حسین، حسین

  از کتاب ماه در آب

نظرات 4 + ارسال نظر
یک دانشجو سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ

یادم ز وفای اشجع ناس آید
وز چشم ترم سوده الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید

Setare سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.setare16.blogfa.com


خیلی کتاب قشنگیهههههههههههههه....

منصور چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ب.ظ http://zeddokhtar.persianblog.ir/


نام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع)

یک دانشجو چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ب.ظ http://minimalnevis.persianblog.ir/

اهم

داداشه من اشتباه گرفتی اینجا جاش نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد